- چهار گامه
- اسب تند رو اسب راهوار چارگامه
معنی چهار گامه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که جنبه حماسی و پهلوانی دارد و آن دارای گوشه ها و تکه های مختلفی است مثل درآمد چهار گاه زابل حصار مخالف مغلوب. این گوشه ها در سه گاه هم متداول و در بین خوانندگان مشهور است
اسب راهوار، اسب تندرو، ره انجام، براق، سیس، بوز، بالاد، جواد، شولک، چارگامه، گام زن، سابح، بادرفتار
هر چیزی که دارای چهار زاویه باشد مربع چهار گوش چارگوشه، تخت پادشاهان، تابوت، چهار حد چهار جهت، سربند، سفره کوچک
مرد تنومندی که دارای شانه ها پهن باشد: (مردی کوتاه قد و چهار شانه وارد شد)
مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشانده آنها بمناسبت داشتن لعاب فراوان بعنوان ملین و نرم کننده سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف میشده چار تخم
ربایی که دارای چهار سیم است طنبوری که چهار تار دارد
کرسی کوچکی که روی آن نشینند چار پایه
چار پاره، زنگهای کوچکی که رقاصان بهنگام رقص در انگشتان کنند و بتناسب ضرب موسیقی آنرا بصدا در آورند، نوعی رقص که در قدیم معمول بوده، نوعی از گلوله ایست که در شکار با تفنگ بکار می رود و معمولا شکارهای سنگین را با آن می زنند
تقاطع
میدانی که ملتقای چهار خیابان باشد جایی که از آن چهار راه منشعب شود
جایی که در آن غذای ظهر صرف کنند: (نهار گاه ما مشرف بدهی محقر بی آب موسوم به گرگاب بود)
یورتمه
چهارگامه
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
اسب راهوار، اسب تندرو، گام زن، چهارگامه، ره انجام، براق، جواد، بوز، سیس، بادرفتار، شولک، بالاد، سابح برای مثال ساقیا اسب چارگامه بران / تا رکاب سهگانه بستانیم (خاقانی - ۴۸۳)
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که جنبه حماسی و پهلوانی دارد